تحول در جنبه های عالی روحی، یکی از تحولات رشدی دوران نوجوانی است. 
 

پیش سخن

در مرحله ی بلوغ تحولات گوناگونی در زندگی نوجوان رخ می نماید که از جمله ی آن، تحول روانی است. شاید مهم ترین بخش این تحول را از نظر روانی تحول در هویت در برابر آشفتگی و اغتشاش ذهنی بدانیم. اصول روانشناسان سن ۱۶-۱۱ را مرحله ی احساس هویت نام نهاده اند. نوجوان در این مرحله در اندیشه ی آن است که خود را کشف کند، از رمز و راز هستی خود سر در آورد. بدین ترتیب آگاهی از خویشتن آغاز شده و به تدریج دامنه ی آن گسترش می یابد.
 
شرایط روانی که از دوران قبل از بلوغ آغاز شده بود به تدریج رو به گسترش و دامنه ی آن رو به افزایش است. ما با رعایت اختصار به جوانبی از آن اشاره خواهیم داشت:
 
الف) در فهم و ادراک
بی شک با توسعه ی مطالعات و جهان بینی نوجوان با چیزهایی که در مدرسه و کلاس خوانده، دیده و شنیده است و با رشد استدلال و برهان آوری که از سنین پس از ۱۲ آغاز شده است او در مرحله ای از فهم و ادراک و دانایی قابل قبولی قرار می گیرد.
 
این که او از نظر مذهب مکلف و مسئول خوانده می شود امری بی حساب نیست. می دانیم که اجرای واجبات و مسئولیت ها در زمینه ی تکالیف شرعی و نیز اجرای حدود و تعزیرات، درباره ی کسانی است که دارای فهم و درک کافی و مناسب و در خور بازخواست باشند.
 
اما مسئله ی مهم این است که ادراک ناشی از تعقل او، با احساس در آمیخته است و در مواردی فهم و درک او نیز رنگ احساس می یابد. به همین جهت نمی تواند در همه ی امور و جریانات در خور اعتماد و اتکا باشد و نباید زیاد بر فهم او تأکید ورزیم.
 
ب) در جنبه ی اراده
نوجوان اراده دارد ولی اراده ای بی ثبات و متزلزل، جز در موارد احساسی و تعصبی که بر آن پافشاری دارد. در همین جنبه نیز می توان او را از شرایطی به شرایط دیگر تغییر داده و جابه جا کرد. با مختصر محبتی و با اندک ارائه ی روزنه ی عشقی می توان او را از موضع خود بیرون کشید و به موضعی دیگر منتقل نمود.
 
علائق و رغبت های آمیخته به شرایط غریزی و جنسی، در او چنان طوفان و هیجانی ایجاد کرده که نمی تواند درباره ی قولی که در خلاف سیر و جریان آن داده ثابت قدم و پا برجا بماند.
 
گاهی عشق و محبتی او را به خود می خواند و او در آن عرصه چنان پافشاری دارد که سخنان والدین و مربیان و واعظان برای او بی معنی می شود. و زمانی هم ممکن است چنان تغییر جهت دهد که با وعظ و نصیحتی کاملا عوض شد. و برای پدر و مادر خویش دل پسند می شود.
 
ج) در جنبه ی آزادی
او خواستار آزادی است ولی خواسته اش آزادی بی حد و مرز است و در حالت کلی دوست ندارد تابعیت فرمان دیگری را داشته باشد. حتی در مواردی افراد در این سن مزاحم دولت و جامعه می شوند و قانون و ضابطه ی دولت را نادیده می گیرند و به نظارت پرداخته و یا مدرسه و درس را به تعطیلی می کشانند.
 
بیشترین آزادی خواهی و استقلال طلبی او رنگ و دوای جنسی دارد. در بقیه ی موارد تا حدود زیادی حاضر به رعایت و پذیرش قواعد است. او دوست دارد احساسات خود را برای هر کس بیان کند و در این راه کسی مانع راه و برنامه ی او نشود. در این عرصه اگر پدران و مادران بر او سخت بگیرند موجبات قطع رابطه و جدایی خود را با فرزندان فراهم می نمایند. از این رو این منع ها باید با ظرافت هایی همراه باشد که ما در فصل های بعدی به آنها اشاره خواهیم کرد.
 
د) جنبه های فطری
فطرت و وجدان، که در دوران قبل از بلوغ بیدار شده بود اینک هم چنان به بیداری خود ادامه می دهد و حتی از جهاتی می توان آن را پاک و شفاف و سالم و درخشان دیدولی متأسفانه شرایط خاص بلوغ می تواند سبب بروز تغییراتی در آنان شود به طوری که ابر و غبار شهوت و عواطف، فطرت پاک نوجوان را تحت پوشش قرار دهد.
 
فطرت او پاک است ولی خیلی زود می تواند تحت پوشش های مختلف و هوس ها و خواسته های گناه آلود قرار گیرد و در نتیجه فروغ آن مخفی و پنهان گردد. ولی عکس قضیه نیز درست است اگر فطرت هدایت و تقویت شود می تواند زمینه ساز سعادت و رشد او باشد و این مسئولیتی برای اولیا و مربیان است که در این عرصه گام بردارند.

ادامه دارد...
 
نویسنده: علی قائمی امیری
 
منبع: کتاب «دنیای بلوغ»